دایانادایانا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

پرنسس دایانا دختر زیباروی ما

👸🎊وبلاگ پرنسس دلینا آرام دل ما👈🎊👸پایین صفحه پیوندها👇👇

روزهای شاد دایانا طلا در کنار دوستان👭👬👫👭

یه صبح خوب و صبحانه عالی در کنار دوستهای گل و مربی مهربون 😋😘 کاردستی های زیبا 👏👸💞 وقتی مامان جونی مینا میره دنبال دختر طلا گردش پارک و شادی به مناسبت 13آبان😍 روزت مبارک پرنسسم اینم هدیه زیبا از مربی مهربون 💞 ...
16 آبان 1396

شروع سال تحصیلی نوباوه👸😍

الهی من قربون قد و بالات بشم عروسکم  آخه مگه عزیزتر از دختر مامان و عشق توراهیم هم تو این دنیا هست قربون شما و نی نی توراهیم بشم 😍 بالاخره 1مهر رسید و من و بابا داوود و شما به همراه یه دسته گل قشنگ برای تقدیم به خاله میترا مربی عزیزت راهی پیش دبستانی شدیم جشن بود و کلی شادی مامانها و باباها ایستاده بودن و بچها هم صف گرفته بودن و شادی میکردن شما هم با کلیییی ذوق پریدی بین بچها و دیگه مامان و بابا رو فراموش کردی😁 بعد جشن هم هرکسی راهی کلاسش شد و من و بابایی شمارو دست مربی خوبت سپردیم اومدیم خونه. قربون وجودت برم که خیلی قشنگ و عاقلانه پذیرای این دوره قشنگ زندگیت شدی. اما جا داره مامان یه اعتراف کنم بعد از جدا شد...
12 مهر 1396

پرنسس دایانا و آماده شدن برای رفتن مهد 😍

نفس نفسها شیرین دخملها عروسک مامانی نوآموز خودم  اول شهریور رفتم دخمل طلا خودم رو پیش دبستانی ثبت نام کردم البته نوباوه مربوط به جیگر بچهای 4ساله 👭من و دایانا جونی به اتفاق هم رفتیم تا دختری اول با محیط اونجا آشنا بشه و من هم با خانم محترم مدیر صحبت کنم.وای وای که تا پای دخملی رسید به اونجا مامان رو شوک زده کردی چنان شوق و ذوقی برای موندن از خودت نشون دادی که به سختی و وعده رفتن به خونه ماما مینا حاضر به برگشتن شدی امیدوارم این شوق دائمی باشه جیگر قشنگمممم بعد باهم رفتیم فرم لباس مهد که باید تهیه میکردیم اندازه بزنی وای که یعنی دخملی من اینقدر بزرگ و خانووم شده وقتی دختر نازم واسه اولین بار لباس فرم تنش کردن از شوق...
27 شهريور 1396

تولد 4سالگیت مبارک پرنسس قشنگم

 تولدت مبارک قشنگترینممممم مامانم قند و عسلم قشنگترین سرمایه روزگارم 4ساله شدنت مبارک فدات بشم وقتی ساعت چرخید و عدد 10صبح نشون داد یک لحظه تمام خاطرات زایمان و اولین دیدن روی ماه شما در ذهنم مرور شد چقدر زود گذشت چقدر با خوشی گذشت اما امسال ما کاملا متفاوت بود تولد شما همراه وجود یه جوجه  وجیگر وعشق جدید که تو دل مامانی داره وول وول میخوره و شما هم بیصبرانه منتظر اومدنش هستی جدیدا خیلی دوست داشتنت به نی نی بیان میکنی واسش عروسک میخری مواظب شکم مامانی هستی و هرجا میریم قبلش میگی مامان اگر نی نی مون خواستن بهشون نمیدیم   وای که من قربون قد و بالات بشم الهی که فکرشم نمیکردم اینقدر قشنگ و شیک  پذیر...
18 مرداد 1396

روزهای خوش و مژده عالیییییی

سلام مامانم سلام پرنسسم قربون قدوبالای رعنات بشم عروسکم قربون شیرین زبونیهات بشم مامانممم مونس دلم این روزها دیگه حسابی خانم و باوقار شدی از کدوم خصوصیاتت و دلبریهات بگم خدا از چشم بد دورنگه داره عروسکم خوووب و امااا مژدههههه  ما دوباره داریم فندق دار میشیم چراغ خونمون پرنورتر میشه یه جیگر دیگه بهمون اضافه میشه و خانواده خوشبختمون داره 4نفره میشه چی از این بهتر عروسک مامان  شما هم این روزها خیلی خوشحالی همش میگی لباس مثل سوفیاتنش میکنم(ازبس عاشق کارتون سوفیا هستی)  دوست داری یه عروسک ماهروی دیگه مثل خودت نصیبمون بشه ای شیرین زبون مامان   این مدت حال مامانی زیاد خوب نیست اما با تمام وجود مواظب میوه های دلم هستم.راس...
23 تير 1396

چهارمین عیدت مبارک پرنسس زیبارویم

  بهار با گلهایش ، و سال نو با امیدهایش   این عید با امیدهایش بر تو ای عزیییزترییینم مبارک...             اینم تقویم امسال دایانا جونم که طراحیش خودم انجام دادم                                                              ادامه مطلب بروید... اینم یه ژست دایانایی عاشقتم مامانی... ...
26 فروردين 1396

ملکه دایانا جووون

پیشاپیش عیدت مبارک قشنگمممم عشق این روزهای دخملی شده خمیربازی،نقاشی،پازل وبلز زدن وقتی پرنسس تشریف میبرن خرید قربون دستوراتت بشم قشنگم نیکان و دایانا نفسهای من تولدت مبارکککک پرنسس ژالان جوونم وقتی پرنسس سلفی از خودشون میگیرن ذوق دخملی از ساخت آدم برفی از نوع خمیری وقتی دایانا خانم موهاش قیچی(بقول خودش قچه )میکنه                     ...
17 اسفند 1395

41 ماهه شدن ملکه خونموووون...

پرنسسم قندو عسل  گلابتون گیس طلایی ما قربونت بشم 41ماهگیت مبارک واااای که باورم نمیشه چقدر زود داری بزرگ میشی هر روز از بودنت خدامونو شکر میکنیم هر روز از دیدن قد و بالات از حرف زدنهای قشنگت از دلبریهات قندتو دل من و بابایی آب میکنی نمیدونم روزانه 50بار 100بار نهههه بنظرم 1000بار میگیرمت تو بغل و با تمام وجود فشارت میدم و بوت میکنم ومیبوسمت دست خودم نیست به اندازه بند بند وجودم از بودنت و داشتنت لذت میبرم ،خدایا شکرت خوب کمی از گذران ایامت بگم واییی جیگر شدی به تماااام معنا تیکه میندازی یه حرفهایی میزنی که بخدا چند لحظه من و بابایی هنگ میکنیم و نگاه همدیگه آخه از کجا این لغات و جملات به ذهنت میرسه من موندم  جدیدا دیگه...
16 دی 1395