اتفاقات شیرین 6 ماهگی دایانا طلاااا
ششمین ماهگردت مبارک دختر قشنگم قربون وجود قشنگت بشم که روز به روز داری بزرگ و خوردنیتر میشی مامان قشنگم این یک ماه که گذشت کلیی اتفاقات شیرین واسه شما افتاد یکی دست دسی کردن شما ای جووونم فدایه دستای کوچولوت بشم که به کمک مامان مینا دس دسی رو چند مدت پیش یاد گرفتی و اگر سر کیف باشی اون دستهای خوشگلتو آروم بهم میزنی یعنی داری دس دسی میکنیمامی از این کارها نکن بالاخره عشق تو با این شیرینکاریهات همه مارو دیوونه میکنهخوب عشقم یه اتفاق دیگه اینکه مامان مینا با یه ترفند حرفه ای موفق شد من و شما رو ببره دکتر و گوش خوشمزه شمارو سوراخ کنه ،جیگر مامان خودمو کلی کنترل کردم که با گریت نزنم زیر گریه اما خداراشکر با شوخیهای آقای دکتر مهربون گریه شما به ثانیه نکشیده تمام شدو اما آرایشگریه مامان مینا که شمارو گیر انداخت و موهای نوزادی شمارو کوتاه کرد و کلییییی پرنسسمون رو خوشگلتر کرد دیگه دخملی شد کپی بابا داوود آی که دوتاتون جیگر من هستیندختر زیباروی من شما دو روز پیش واسه اولین بار عروسی الناز خانم دختر عمه مامان آزی رفتی و این شد اولین تجربه حضور من و دخمل طلا تویه مراسم عروسیهرچند شما گاهی حسابی به سرت میزد و نا آروم میشدی اما خوب تویه بغل فامیل میچرخیدی و ازت عکس و فیلم میگرفتن و شما خوشحال و مشغول میشدیاما دخمل خوشگل ما از اون شب بخاطر حساسیتش به عطر یه خورده ناراحته و همین شد که زیباروی ما از زیر واکسن ٦ماهگیش فرار کنه و واکسن خانم خانمها شنبه زده بشه
نیم سالگی نفس مامان وبابا مبارک
دایانا ١٠دقیقه قبل از خواب شبانه قربونت بشه مامان که وارفتی تویه مبل
پرنسس بی همتای ما دایانا
تاج سرم نترس آقای دکتر میری خیلی مهربونه فقط میخواد گوش دخملم خوشگلتر بشه
به به اینم اولین کوتاهی مو پرنسس کوچولو توسط مامان جون مینا