اولین قدم های دایانا جونم
دخترم قدم بردار آهسته و محکم و از زمین خوردن نترس که زمین خوردن رسم آدمهای بزرگه
دخترم بگو یا علی بر زانوانت دست بگذار و محکم بایست سختی ها زیاد است خودت را هرگز نباز و در مقابل سختی ها روی زانوهایت ننشین مثل تلاش امروزت فقط بایست دنیا را پشت سربگذار و بر شگفتی های هرروزه ات بیفزای..
دخترم قدم بردار
قدم به بینهایت ،به خط و مرزهای کشف نشده
امروز تو هم مثل آدم بزرگها راه میروی
بزرگ باش و با دقت و صبر از کنار انسانها گذر کن
گام نهادن تو در این دنیا بهترین اتفاقی بود که مادری چون من تصورش را میکرد اکنون که قدم های کوچکت به استواری رسیده بدان که تمام آرزوهایم را به این دوپای کوچکت گره زده ام تا برگام نهادن تو براین زمین را با تمام وجود افتخارکنم..
عشقم گام برداشتن در دنیا مبارکت باد
پرنسسم اولین قدم های مستقلت دیشب 22 مرداد 93 دقیقاً در 1سال و 6روزگی برداشتی ،البته چندین ماه هست با تکیه گاه بلند میشدی و با گرفتن مبل و هرچیزی که تو راهت بود قدم برمیداشتی و میرفتی جلو اما مستقل تا دوتا قدم برمیداشتی تلپی میخوردی زمین اما دیشب همه مارو غافلگیر کردی و مسافت زیادی رو به تنهایی رفتی ،الهییی قربون قدم برداشتنت بشم که لحظه ای که راه رفتنت دیدم ناخواسته اشک شوق از چشمم جاری شد اینقدر دیدن این صحنه برام هیجان انگیز بود که اشک همه سرازیر کردم
از خدا میخوام این قدمهات همیشه باعث پیشرفتت باشه و به خواست خدا همیشه پله های ترقی رو به آسونی طی کنی و به بهترین مراتب عالی تویه زندگیت برسی و بشی باعث سربلندی و افتخار من و بابایی عزیزت