شروع سال 1395...

سلام دختر قشنگم عزیز باهوشم از خدا میخوام این سال جدید پر از اتفاق های خوب تو زندگیت همراه باشه یه سری اتفاقات خوبم تو سال گذشته واست بود مثل پروژه از پوشک گرفتن که چقدر راحت و شیرین پوشک رو گذاشتی کنار که انشالله سر یه فرصت مناسب میام و واست خاطره ثبت میکنم به هرحال فکرنکن از وجودت غافل شدم نه هرگز. داغ این سه ماه اینقدر تازه تازست که هرروز صبح بیدار شدنم و فهمیدن اینکه امروزم باباجون نیست سرآغاز روزم شده که با اشک شروع بشه اولین عید بدون عزیز دلم اولین روز پدر بدون بابای نفس و مهربونم  ای روزگار بی رحم چرا چرا...هرسال واسه روز پدر از چند روز قبل تدارکاتم شروع میشد کیک و... بازار رفتنها و با استرس هدیه خریدنها و هرثانیه سوال از باباداوود که بنظرت بابامختارم از رنگش خوشش میاد که هرسااال هم درجواب هدیم به بابام این میشنیدم به به عجب چیزی اوردی بابا,آزی خوش سلیقه علی یارت بابا....حالا من موندم و آخرین هدیه ای که پارسال برای بابای عزیزم خریدم و بعد از خدا شاهد هرروز گریهام و بوییدن و ارامش من شده.بابا به علی بگو یارم بشه بخدا کم اوردم غم نبودنت سختتر از هرچیزی تو این دنیاست بعضی روزها مثه امروز اینقدر فشار روحیم زیاده که لب به کفرم باز کنم دست خودم نیست پر از بغضم پر از حسرت نبودنشم پراز دلتنگی هرروز صداش و دیدنش تو چارچوب در و بوسیدن پیشونیم هستم پراز غم دیدن اشکهایی هستم که از خوبیهاش ومردم داریهاش با رفتنش از چشم دوست و آشنا وغریب جاری شد ... اگر جهنمی هست من با شکنجهای روحی وقلبیم با نبودن بابام تو همین دنیا چشیدم... اینقدر دلم تنگ شده که دلم میخواد چنگ بزنم به اسمون و بابا مختارم رو ازخدا پس بگیرم ....بابایی رفت و از این دنیا راحت شد دنیایی که لیاقت نگه داشتن چنین پدر خوبی نداشت اما ما که موندیم و غم هرروز ندیدنش رو تجربه کردیم مرگ تدریجی رو لمس کردیم....

باشه خدا باشه.... ته تهش ناشکری نمیکنم به این احساس قوی که از حضور بابام تو لحظه لحظه زندگیم تو قلبم گذاشتی و به ارزوم که حداقل دیدن بابام تو خواب هست پاسخ دادی به اندازه یه دنیا شکرگزارتم.ازت ممنونم بخاطر اینکه داوود خوبم هست که مثله کوه دوش به دوشم ایستاده دختر جیگرم امیدم شادی ایندم هست,مامان مینا هست که مثل بابام واسم عزیزترینه دلیل لبخندم شده.دلیل جمع کردن خانواده دور هم,دلیل روپا ایستادن من و من و خواهرام و دختر نازم و بابا داوود دلیلی برای ایستادگی و شادی مامان مینا.والبته دوستهای به مانند خواهرم ,قوت قلبم,همراه تمام لحظات شادیم و غمم که یکی از ارزشمندترین سرمایه های این روزگار واسم هستن خدایاشکر.

دخترم دایانام روزهای سخت و کمرشکنی میگذرونم اما میبینی مامان غافل هیچکدوم از عزیزترینهام نیستم خدا چه بخوایم چه نخوایم مارو مجبور به زندگی کرده به اینکه میگن صبر و فراموش شدن غم نبود بابایی هیچ اعتقادی ندارم اما به گذر زمان وشرایطی که زندگی و سرنوشت پیش روی ما میگذاره اعتقاد دارم و فقط از خود خدا کمک و ارامش میطلبم.

روزت مبارک اولین مرد زندگیم پدر نمونه من بزرگ خاندان مالکی دوستت دارم تا ابد.

بابا تا روزی که چشمم به این دنیا باز هست قسم میخورم لحظه ای از قلبم و ذهنم محو نمیشی و روزی که چشم از این دنیای بی رحم بستم به امید دیدن دوبارت شاد به آغوش مرگ میرم.دیدار به قیامت بزرگ مرد من.