دایانادایانا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

پرنسس دایانا دختر زیباروی ما

👸🎊وبلاگ پرنسس دلینا آرام دل ما👈🎊👸پایین صفحه پیوندها👇👇

تپيدن قلب

امروز پرشورترين و اضطراب انگيزترين روز زندگي ما بود از وقتي آزمايش خون مثبت شده فقط منتظر تپيدن قلب نفس زندگيم هستم ساعت 11ظهر بود كه با بابايي رفتيم سنوگرافي همين كه آقاي دكتر دستگاه رو روي شكم ماماني گذاشت به بابا داوود گفت بيا اينم يه كوچولو سالم و سرحال بعد صداي قلبت رو واسمون گذاشت چقدر لحظه شيريني بود واسه من و بابايي، الهههي قربون قلب كوچيكت بشم كه مثل ساعت تيك تاك مي كرد هستي مامان عشقم امروز ديگه با تمام وجود عشق مادر شدن رو احساس كردم.يه موجود 8هفته توي وجود ماماني داره زندگي ميكنه خدايا چه لذتي داره مامان شدن ازت ممنونم خدايه مهربونم.   اینم عکس ٨هفتگی فندق مامان و بابا ...
19 دی 1391

زیباترین هدیه

مدتی هست که یه احساس هایی تو وجودم حس می کردم یه احساس باور نکردنی یه احساس که یهویی اتفاق افتاد و همین شد زیباترین اتفاق زندگی عاشقانه ما، چند روز پیش تصمیم گرفتم برم آزمایش خون اما بعد از اینکه جواب آزمایش گرفتم دیدم منفی هست و من باردار نیستم هرچند این احساس مادر شدن یهویی خدا تو دلم گذاشته بود ولی ته دلم انگار منتظر مثبت شدن جواب آزمایش بودم، بابایی هم همینطور می گفت به احساست شک نکن تا اینکه مدتی گذشت و امروز به اصرار مامان جون مینا رفتم آزمایش خون و ساعت ٨شب بود که با عزییییزترین و مهربوووونترین بابایه دنیا واسه جوابش رفتیم بلههههههههه مثبت  خدا من و بابایی رو سوپرایز کرد و زیباترین هدیه رو تو دل من گذاشت. منم سریع پریدم بیرونو به مام...
21 آذر 1391

اولین مطلب برای نفسم

سلام فندق مامان میوه دل مامانی امروز برای من و بابایی یه روز فراموش نشدنی هست اینقدر ذوق زده هستم که تصمیم گرفتم یه وبلاگ درست کنم تا خاطرات لحظه لحظه با هم بودنمونو توش ثبت کنم. البته مامانی یه دفتر خاطرات هم گرفتم که اون یه راز شیرین میشه بین من و تو،اونجا همه خاطراتو با جزییات کامله هر ساعت و هر ثانیه از وجود قشنگت توی زندگیمون برات می نویسم تا هروقت بزرگ شدی بدونی چقدر از بودنت خوشحالیم و امروز با تمام وجودم احساس میکنم کنار عشق زندگیم خوشبخترین زن دنیا هستم و با اومدن تو عزیزترینم توی دلم این خوشبختی صدچندان شد و این رو فقط مدیون لطف و نظر خدای مهربونم هستم پس با نام خدا برات می نویسم... دفتر خاطرات فندق جان ...
21 آذر 1391